از این ورا

این هفته سخت هم تموم شد..شد دو هفته که رفتم سرکار

این هفته قرارداد بستم و بیمه رفتم بیممو اکی کردم. با بچه ها اردو کارتینگ آزادی رفتیم که خیلی حال داد و نفر دوممم شدممم:))))

کارم و دوست دارم گرچه صبح بیدار شدنه هنوووز سخته برام ولی کارم و محیط و آدم ها رو دوست دارم.

باید تا آخر شهریور کامل به فتوشاپ مسلط شم، طرح درس طراحی سایت و بریزم و برای شروع مهر پوستر بزنم و کارت دعوت ها رو طراحی کنم.

الان که مینویسم به خودم و تلاش این روزهام خیلی افتخار میکنم❤

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

هفته اول کاری

معلمی سخت ترین کاری بود که میتونستم انتخاب کنم.. کلی کار دارم کلی تجربه کلی روز کلی آموزش.

این یه هفته کاری انقدر پر فشار بود که خدا میدونه نمیفهمیدم چجوری میرسیدم خونه چجوری شب میشد چجوری غش میکردم از خستگی. واقعا مثل میگ میگ از این ور ب اونور میرفتم.. درس بده.‌سیستم ها رو درست کن..تولید محتوا کن..فیلم بگیر..دوباره درس بده..بدو جلسه..بدو با آدم ها ارتباط بگیر..آراسته باش..خسته نباش..

صب ۶ پا میشدم اخرین باری که این تایم پا میشدم یادم نمیاد فکنم قبل کرونا برای رفتن به دانشگاه بود بعد بدو بدو حاضر شو برس ب مترو

هنوز نمیدونم معلمی و تدریس و دوست دارم یا نه. ولی میدونم کاری که بهم حس مفید بودن بده و کنارش چیز جدید یاد بگیرم حالم توش میتونه خوب باشه.

هنوز با دانش آموزام چالش دارم هنوز نمیتونم دقیق بشناسمشون. ولی با مطالعه و سرچ و گوش دادن تجریه بقیه دارم یاد میگیرم.

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

چی بگم؟

واقعا با این که خواهرم و با تمام وجودم دوست دارم ولی عجول ترین و استرسی ترین فردی که تو کل زندگیم دیدم و کار کردن باهاش مثل شکنجه روحیه حیف که چاره ندارم 😭😭😭 چون سایتش و خودم بالا اوردم و واقعا انگار ادم ۲۴ ای گیر آورده شده سایت یه دقیقه بالا نیاد حتی خونه نباشم جوری پیام میده که بدبخت شدیم بالا نمیاد یا جوری استرس میده که پشمام میریزه! حالا بلااستثنا حتی بدترین اتفاقا هم افتاده حل شده ولی بازم واقعا دیوونم میکنه

یادمه سرکار هم سه چهار سال پیش با هم میرفتیم تنها فردی که بیشتری حرص و می‌خورد و بیشترین خودخوری و میکرد و کلی استرس تو چهرش بود این ادم بود ینی من هر موقه نگاش میکردم کلی استرس تو چهرش بود برگشتنه هم انقدر غر میزد خدا میدونه.

انقددددر عجوله که اصن هر چی میشه میگه الان حلش کن همین الان درستش کن.

واقعا چه گهی خوردم طراحی سایت بلدم.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

معلم شدم🥺

یعنی انقدر چند هفته ی گذشته پر از حس و بالا پایین بود نمیدونم چی بگم از کجا شروع کنم

ولی مهم تریناش رفتن دکتر زنان و کیست لعنتیم بزرگتر شده بود و میتونم بگم سخت ترین و بدترین دوران قبل پریود و داشتم واقعا مُردم گاهی اوقات به میم میگم این رحم و بکنم بندازم جلو سگ راحت شم!

و بعدیش دارم میرم سرکار! کجا؟ مدرسههههه🥺 به عنوان معلم کامپیوتر و معاون فناوری مدرسه و مدیر سایتشون..با بچه های دوره اول و دوم دبیرستان کلاس دارم و واقعا الان که بهش فکر میکنم نمیدونم چی شد دقیق که اون کانال مدارس غیر انتفاعی ای که میم فرستاده بود و نشستم شخم زدم و نشستم دو سه ساعت پای رزومه درست کردن و بعدش کلی گشتن و گلچین کردن و فرستادن و مصاحبه رفتن

وقتی وارد این مدرسه شدم قشنگ اتمسفرش بهم گفت که اینجا همونجاست..قراره فول تایم برم از شنبه تا چهارشنبه ۷ و نیم تا دو و نیم.

خیلی استرس دارم واقعا شب خوابم نمیبره ار طرفی باید طرح درس بنویسم و تجربه اولمه از طرفی با کلی دختر نوجوون سروکار دارم و از طرفی دلم میخواد چیزی یاد بدم که حتما به کارشون بیاد بعدها تو آیندشون.. دوره دوم ها هم کار و دانش هستند.

اصن باورم نمیشه تو کمال ناامیدی نشستم رزومه پر کردم و هر چی تو این سال ها از رشتم و دیگه خودم دوره رفته بودم و گنجوندم و دیگه به خودم گفتم نمیکشم تو این خونه باشم باید چندین ساعت دور باشم و از طرفی دلم میخواست از نظر مالی هم مستقل شم ولی بازم واقعا هیچ امیدی نداشتم ولی همین موضوع شد محرکم و شد! خداروشکر واقعا🥺 

در مورد تدریس زبان هم تو فکرشم و متوجه شدم تدریس به بچه ها و نوجوون ها هم کار براش خیلی بیشتره چون الان قریب به اتفاق تمام مدارس از ابتدایی و پیش دبستانی غیر انتفاعی ها معلم زبان آگهی کرره بودن ولی همشون سابقه کار و نحوه تدریس میخواستن چیزی که من نداشتم، انفاقا مصاحبه زبان هم رفتم ولی فهمیدم حتما باید قبلش دوره تربیت معلم کودکان و بگذرونم تا بتونم از پسش بر بیام و به مصاحبه هام به دید تجربه نگاه کردم هم کلا شیوه آموزشش به روحیه من نزدیک تره‌. یعنی بین تی تی سی کودک و نوجوان و بزرگسال الان مطمئن شدم باید تی تی سی کودک نوجوان برم.

از شنبه هم باید برم مدرسه یه دو هفته آزمایشی کلاس تابستونی مونده و بعدش گفت ۲۵ ام این ماه قرارداد میبندیم ۹ ماهه از اول شهریور..🥺

باید بشینم به طرح درس بچه ها فکر کنم..به تی تی سی فکر کنم که چجوری هندل کنم

چون میخوام تایم هایی که مدرسه نیستم خودم و قوی کنم شاگرد خصوصی زبان کودک بگیرم.

در مورد ارشد هم باز وایمیسم جواب ها بیاد ولی شاید مجازی دولتی هایی که زدم و برم ولی باز باید پرس و جو کنم که آزاد چجوریه روزاش.

عجیب غریب و پر از فکر و تغییر شده روزام.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
درباره من
به نظرم 21 سالگی به بعد یه سنیه که آدم میخواد دونه دونه بره که برسه به آرزوهاش تا دیر نشده..
نمیدونم شما از کِی شروع کردین برای دویدن به سمت آرزوها و اهدافتون
سنش مهم نیست..مهم اینه به یه جایی آدم میرسه میگه..خب من یه بار زندگی میکنم..چرا همون یه بارو به بهترین شکل ممکن زندگی نکنم؟
این سئوال برای من تو ماه های اول بیست و یک سالگیم اتفاق افتاد
از این روزها و این دهه اینجا مینویسم برای خودم و برای شما اگر بخوانید..
با مهر
یک دختر بیست و شش ساله ی پاییزی:)
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان