چی بگم؟

واقعا با این که خواهرم و با تمام وجودم دوست دارم ولی عجول ترین و استرسی ترین فردی که تو کل زندگیم دیدم و کار کردن باهاش مثل شکنجه روحیه حیف که چاره ندارم 😭😭😭 چون سایتش و خودم بالا اوردم و واقعا انگار ادم ۲۴ ای گیر آورده شده سایت یه دقیقه بالا نیاد حتی خونه نباشم جوری پیام میده که بدبخت شدیم بالا نمیاد یا جوری استرس میده که پشمام میریزه! حالا بلااستثنا حتی بدترین اتفاقا هم افتاده حل شده ولی بازم واقعا دیوونم میکنه

یادمه سرکار هم سه چهار سال پیش با هم میرفتیم تنها فردی که بیشتری حرص و می‌خورد و بیشترین خودخوری و میکرد و کلی استرس تو چهرش بود این ادم بود ینی من هر موقه نگاش میکردم کلی استرس تو چهرش بود برگشتنه هم انقدر غر میزد خدا میدونه.

انقددددر عجوله که اصن هر چی میشه میگه الان حلش کن همین الان درستش کن.

واقعا چه گهی خوردم طراحی سایت بلدم.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
به نظرم 21 سالگی به بعد یه سنیه که آدم میخواد دونه دونه بره که برسه به آرزوهاش تا دیر نشده..
نمیدونم شما از کِی شروع کردین برای دویدن به سمت آرزوها و اهدافتون
سنش مهم نیست..مهم اینه به یه جایی آدم میرسه میگه..خب من یه بار زندگی میکنم..چرا همون یه بارو به بهترین شکل ممکن زندگی نکنم؟
این سئوال برای من تو ماه های اول بیست و یک سالگیم اتفاق افتاد
از این روزها و این دهه اینجا مینویسم برای خودم و برای شما اگر بخوانید..
با مهر
یک دختر بیست و شش ساله ی پاییزی:)
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان