این تعطیلاتم اخراشه و دیگه فقط کار و کار و کار:)
رو هم رفته بد نبود، شمال رفتیم معمولی بود چون مگه کی با خانواده خوش گذشته که بار اولمون باشه؟
دیگه سوالای میان ترم بچه ها رو دروردم، نشستم برای کلاس زبانام ایده و مطلب پیدا کردم
یه دل سییییر خوابیدم، کلی تو نت گشتممم بعد قرنی پست گزاشتم. یه سری سرچ و کارهایی که اصلا وقت نمیکردم مدت ها انجام بدم و انجام دادم. کلی فیلم دیدم
سعی کردم کمتر بخورم که استارت لاغری و بزنم و موفق بودم. کلی با میم حرف زدم ولی خیلی کم شد ببینمش چون هفته اول ما مسافرت بودیم، هفته دوم اونا. برا جبرانش گفتیم آخر هفته رو وقت بیشتری با هم بگذرونیم.
لیفت ابروهام رفت و خوشحال ترینم جون بیهوده ترین کاری بود که میتونستم انجام بدم. به خاطر هورمونام و قرص هایی که میخورم همه چی قاط زده و پوست وصورت صاف و نازنیم بعد سالها کلی جوش زده که غمگینم ولی سعی میکنم خیلی خودمو اذیت نکنم چون اینم بخشی از درمانه.
خوشحالم داره تموم میشه چون آدمتو خونه موندن نیستم و خوشحال تر از اون این که ماه رمضونم اخراشه چون واقعا تو مملکت اسلامی برا ماهایی ک روزه نمیگیریم خیلی سخت میگذره
سعی میکنم خدا رو بیشتر شکر کنم و حس خوب داشته باشم. کلی به وسوسم جهت خرید کت شلوار مشکی غلبه کردم چون هی میگم جمع کن طلا بخر:)
متوجه شدم سردردام و چشم دردام به خاطر خستگی و فشار کاری بوده چون این مدت شاید برای رفع دردم دو تا استامینوفن هم نخورده باشم. ولی یادمه هفته اخر دگ قشنگگگ روزی یدونه رو میخوردم
راستشو بخوای استرس کار پیدا کردن جای جدید، کلاس تی تی سی، کارهای دانشگاه و سوال طرح کردن و نمره و امتحانای بچه ها رو خیلی دارم. میدونم تعطیلات که تموم شه تا خود خرداااد چقدر درگیری دارم باید درواقع بشینم دعا کنم بگم مکن ای صبح طلوع😂
امیدوارم خیلی خیلی خوب پیش بره🤲
امشب ک شب قدره جدا از این که به میم هم گفتم چی شد ما انقدر عوض شدیم؟ به خدا بگم کاش کمکمون کنی مسیر زندگی برامون خوب پیش بره سال دیگه این موقع رسیده باشیم🥹❤️