جمعه ۲۶ مرداد ۰۳
میخوام تمام انرژیمو بزارم برای دور شدن از این خانواده
دوری ودوستی
امشبم بعد یک سال و هفت ماه تا یه حدی ب میم گفتم شرایط سمیای که توشمو
چه اینجا چه هر جاتو ذهنمو بچرخی میبینی که من ی عمره دارم فقط اسیب میبینم از این خانواده
باید جمع کنم دور شم حتی شده چند تا کوچه انورتر ولی دیگه تو این خونه و این اتاق لعنتی و با این والد سمی نباشم
بسمه.. یکم دیگه بیست و هفت سالمه.. مگ کمه؟ از بیست و یک سالگی اینجا مینویسم از اسیب های بی پایان ولی دیگه بسه.. از نوجووونی بچگی هر موقع یادم میاد دارم زجر میکشم
بسمه باید ار این جهنم بیام بیرون.