معلم شدم🥺

یعنی انقدر چند هفته ی گذشته پر از حس و بالا پایین بود نمیدونم چی بگم از کجا شروع کنم

ولی مهم تریناش رفتن دکتر زنان و کیست لعنتیم بزرگتر شده بود و میتونم بگم سخت ترین و بدترین دوران قبل پریود و داشتم واقعا مُردم گاهی اوقات به میم میگم این رحم و بکنم بندازم جلو سگ راحت شم!

و بعدیش دارم میرم سرکار! کجا؟ مدرسههههه🥺 به عنوان معلم کامپیوتر و معاون فناوری مدرسه و مدیر سایتشون..با بچه های دوره اول و دوم دبیرستان کلاس دارم و واقعا الان که بهش فکر میکنم نمیدونم چی شد دقیق که اون کانال مدارس غیر انتفاعی ای که میم فرستاده بود و نشستم شخم زدم و نشستم دو سه ساعت پای رزومه درست کردن و بعدش کلی گشتن و گلچین کردن و فرستادن و مصاحبه رفتن

وقتی وارد این مدرسه شدم قشنگ اتمسفرش بهم گفت که اینجا همونجاست..قراره فول تایم برم از شنبه تا چهارشنبه ۷ و نیم تا دو و نیم.

خیلی استرس دارم واقعا شب خوابم نمیبره ار طرفی باید طرح درس بنویسم و تجربه اولمه از طرفی با کلی دختر نوجوون سروکار دارم و از طرفی دلم میخواد چیزی یاد بدم که حتما به کارشون بیاد بعدها تو آیندشون.. دوره دوم ها هم کار و دانش هستند.

اصن باورم نمیشه تو کمال ناامیدی نشستم رزومه پر کردم و هر چی تو این سال ها از رشتم و دیگه خودم دوره رفته بودم و گنجوندم و دیگه به خودم گفتم نمیکشم تو این خونه باشم باید چندین ساعت دور باشم و از طرفی دلم میخواست از نظر مالی هم مستقل شم ولی بازم واقعا هیچ امیدی نداشتم ولی همین موضوع شد محرکم و شد! خداروشکر واقعا🥺 

در مورد تدریس زبان هم تو فکرشم و متوجه شدم تدریس به بچه ها و نوجوون ها هم کار براش خیلی بیشتره چون الان قریب به اتفاق تمام مدارس از ابتدایی و پیش دبستانی غیر انتفاعی ها معلم زبان آگهی کرره بودن ولی همشون سابقه کار و نحوه تدریس میخواستن چیزی که من نداشتم، انفاقا مصاحبه زبان هم رفتم ولی فهمیدم حتما باید قبلش دوره تربیت معلم کودکان و بگذرونم تا بتونم از پسش بر بیام و به مصاحبه هام به دید تجربه نگاه کردم هم کلا شیوه آموزشش به روحیه من نزدیک تره‌. یعنی بین تی تی سی کودک و نوجوان و بزرگسال الان مطمئن شدم باید تی تی سی کودک نوجوان برم.

از شنبه هم باید برم مدرسه یه دو هفته آزمایشی کلاس تابستونی مونده و بعدش گفت ۲۵ ام این ماه قرارداد میبندیم ۹ ماهه از اول شهریور..🥺

باید بشینم به طرح درس بچه ها فکر کنم..به تی تی سی فکر کنم که چجوری هندل کنم

چون میخوام تایم هایی که مدرسه نیستم خودم و قوی کنم شاگرد خصوصی زبان کودک بگیرم.

در مورد ارشد هم باز وایمیسم جواب ها بیاد ولی شاید مجازی دولتی هایی که زدم و برم ولی باز باید پرس و جو کنم که آزاد چجوریه روزاش.

عجیب غریب و پر از فکر و تغییر شده روزام.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
به نظرم 21 سالگی به بعد یه سنیه که آدم میخواد دونه دونه بره که برسه به آرزوهاش تا دیر نشده..
نمیدونم شما از کِی شروع کردین برای دویدن به سمت آرزوها و اهدافتون
سنش مهم نیست..مهم اینه به یه جایی آدم میرسه میگه..خب من یه بار زندگی میکنم..چرا همون یه بارو به بهترین شکل ممکن زندگی نکنم؟
این سئوال برای من تو ماه های اول بیست و یک سالگیم اتفاق افتاد
از این روزها و این دهه اینجا مینویسم برای خودم و برای شما اگر بخوانید..
با مهر
یک دختر بیست و شش ساله ی پاییزی:)
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان