سلام سلام
یلداتون پیشاپیش مبارکا باشه:)
یک دقیقه بیشتر کنار عزیزانتون هم مبارک باشه:)
ما که برنامه ی خاصی نداریم..فقط بابا اول هفته یه هندونه از این هندونه بزرگا گرفت به نیت شب یلدا..بقیشم که انار هست و خودمون پنج نفرم کنار همیم:)
مامان میگفت شاید رفتم ژله انارم گرفتم..داشتم فکر میکردم یه حافظ خیلی خوشگلم که امسال میم کادو تولد داد هم هست..
آهان دیروز از این گل فروشیای کنار خیابون هم دو تا دسته نرگس خریدم :)
همینا کافیه دیگه..چرا واقعا انقدر سخت و پیچیده کردیم؟
به این دید نگاه کنیم شب یلدا شبیه که کنار هم بیشتر از روزای دیگه جمع شیم..مثلا ما خانواده ی پنج نفرمون شبی یک ربع هم اونم فقط برای شام دور هم جمع میشیم و تموم..امشب بهونه ایه بیشتر باشیم فیلمی ببینیم و بخوریم و حرف بزنیم:)
یعنی وقتی مامان رفته بود آرایشگاه اومد خونه گفت نمیدونین چند نفر اومده بودن برای ارایش شب یلدایی:/
یا مثلا تمام پیجای اینستام از طلا و چیزای دیگه بگیر تمِ یلدا..عکس انار..و..یا مثلا بچه ها تو دانشگاه میگفتن لباس یلدایی نگرفتیم:)
مثلا لباس یلدایی باید حتما قرمز باشه؟ حتما باید گردنبد یا انگشتر و روسری چیزی توش نماد انار باشه..
نمیگم بد نیست..ولی خب حس میکنم میشه ساده تر هم گرفت..
اونایی که مهمونی میرن یا مهمون براشون میاد حتما دلیل نداره همه چی عالی و درجه یک باشه...فلان مدل کیک ..فلان مدل کوکی یلدایی..میوه خشک..اجیل و خشکبار..هندونه مدلای مختلف..انار مدلای مختلف..شیرینی..میوه..غذا مدل های مختلف..ژله مدلای مختلف و گل آرایی و..
بعد خب مثلا ما اگر مهمونی بدیم حتما انار و هندونه و میوه و شیرینی با دو تا مدل غذا تو سفرمون هست..
ولی این که انار باید این شکلی باشه..هندونه مدل دار باشه..اجیل از همه چی باشه..ژله انواع اقسام مدل..لباس جدید حتما بخریم..نیست.
این جوری یعنی بی ابرو میشیم؟ هر چیزی میخواد این دورهمی ها باشه یا هر چیز دیگه به نظرم بیش از حدش دیگه حس رضایت به آدم نمیده اخر شب مهمونا رفتن بازم آدم حس میکنه کم گذاشته..درحالی که از همه چی بهترین بوده..ولی وقتی یه چیز عرفی باشه این حسا کمتر میاد سراغ آدم..
هم استعداد داریم :)هم از این هنرا هم بلدیم هم این که وسع مالیشو داریم
ولی خب هیچ وقت با بریز و بپاش بزرگ نشدیم..
مثلا همین هندونه که داریمو تو فکرمه با ماژیک بریم براش لب و دهن بکشیم:)
یا مثلا بشینم انار دون کنم روشو با گلپر خوشگل کنم..
اگر حال و حوصله وقت داشتیم و این کارا رو کردیم عکس میگیرم میزارم اینجا..
چون خیلی رفت آمد نداریم جایی نمیریم کسیم نمیاد..ولی همیشه دوست داشتم جمعیتی باشیم بریم بیایم بعد تو اون جمع حالمون خوب باشه..مسخره کردن و پشت سر فلانی حرف زدن و چشم هم چشمی نباشه..
ما هم تا سه /چهار سال پیش از این رفت امدا داشتیم ولی خب هیچ وقت این دورهمیا دوستانه نبوده..این شد جمع پنج نفرمونو ترجیح دادیم به برو بیاهایی که تا مدت ها حرفایی که زده میشه عصابمونو بهم میریزه
خلاصه با تمام این تفاسیر بهترین شب و کنار عزیزانتون داشته باشین:)
پ ن : حکایت عکسا هم اون املت و سوسیس تخم مرغه یک روزه بارونیِ خواهرانه مادرانه بود:) سین مرخصی گرفت منم نت برگ گشتم یه جا نزدیک خودمون صبحانه پیدا کردم و با کلیییییییی غر مامان رفتیم..ولی به این سه نفر بودنمون نیاز داشتم:)
بعدشم نرگسایی ک دبروز از کنار خیابون خریدم و اون یکی عکس هم پروژه ی ناتمومی که شب تحویل پروژه با ف تازه میفهمیم اشتباه شده و..
استرس و تحویل کاملش برای هفنه دیگه..
یلداتون زییییبا
میدونی
آدمای عجیبی ایم..میتونیم یک لحظه پر از شور و شعف و انرژی باشیم
چند دقیقه بعدش تو لاکِ خودمون..
میتونیم بشینیم ساعت ها خیال پردازی کنیم..ساعت ها خودمون بزاریم جایِ فردِ ایده ال ذهنمون و نقش بازی کنیم..
میتونیم تصمیم های بزرگ بگیریم و فرداش که چشمامونو باز کردیم پاک از ذهنمون پریده باشه
خودمونو درگیر کردیم..درگیر این دنیای مجازی و آدماش..یه سریارو برداشتیم بُت کردیم گزاشتیم جلومون و میپرستیمشونو از این که مثل اونا نیستیم فحش و ناسزا تقدیم خودمون میکنیم
منم مصداقِ بارز دونه دونه ی ایناییم که گفتم..
بت ساختم از آدما تا دلت بخواد ..تصمیمای گرفتم در حد سفر به مریخ بعد فرداش اصلا انگار همچین چیزی تو ذهنم وجود نداشته
خریتایی کردم دیدنی..تا ذهنم یاری میکنه کارهای نصفه نیمه..
ولی به خودم گفتم چند بار بیست و یک سالت میشه؟ چند بار این انرژی و حق انتخاب و تصمیم گیری و میتونی داشته باشی؟
مدت هاست دارم فکر میکنم..من کیم؟ من چیم؟ رسالتم چیه؟ اومدم این دنیا چی اضافه کنم بهش؟من که نمیخوام خنثی باشم..پس چِمه؟
اون چیه که پاهامو حرکت میده به جلو؟ چیه که از فکر کردن بهش بال در میارم؟اون چیه که باعث میشه صبح با رضایت از تختم بلند شم؟
از رشتم ناراضیم؟ از دانشگام؟ از موقعیت اجتماعی فعلیم؟ چقدر باید تلاش کنی؟
از استعدادای خُفتم؟ از سؤالای تو ذهنم؟ از چی ناراضیم؟ دلم میخواد به چی برسم؟ من به داشتن یه زندگی در سطح معمولی راضیم؟ آیا میتونم زندگی در سطح بهتر رو داشته باشم؟؟
اینجاست..همون جایی که قرار بنویسم..از رسالتم...از اهدافم..از رسیدنام..
من سپیدم با یه دنیا استعداد و خلاقیت
قراره شکوفاشون کنم..
میپذیرم ضعفای زیادی دارم که با وقت و انرژی و تلاش میتونم حلشون کنم
قرار از کسی بُت نسازم..
میخوام خودمو بسازم..از تهِ ته..تا برسم به روِی رو
سلام دوست من:)
تو در چه حالی؟