قلب شکسته

آقا انقددددر خستمممم انقدددر نگم

سرکار واقعا فشرده..  کمی به صبح بیدار شدنه عادت کردم..داره میشه یک ماه که هر روز رفتم سرکار

اول هفته پیش با میم بیرون بودیم‌.. برا اولین بار مثل چی از اول تا آخر گریه کردم..اصلا حالم وحشتناک بود..میم خیلی حرف زد‌

دلم گرفته..دلم از این حجم از رفتارای مختلف و حرفای مختلف گرفته🥺  واقعا قلبم شکسته قشنگ شکسته شدنشو حس کردم و میکنم.

باورم نمیشه دوست سیزده سالم و از دست دارم میدم باورم نمیشه این حجم از بی معرفتی و...نمیتونم باور کنم آدم ها با اون حجم از عمق دوستی میتونن عوض شن..اصلا شوکم‌.دو سه هفته پیش یه افسردگی شدید داشتم خیلی داغون بودم میم برا اولین بار گفت انقدر به خودت فشار آوردی اصلا دیگه اون سر زندگی و شیطونیت نیست گفت واقعا داری خودت و نابود میکنی. و تلنگر خیلی بجایی بود برام چون واقعا همین جوری بودم..کارم شده یود گریه..بی عصابی..نشخوار فکری..هی رفتارا رو مرور کردم هی بیشتر عصبی شدن..

من یادمه قبلا آدم ها میگفتن با دوست چند سالمون که سالها بهم نزدیک بودیم الان از کنار هم رد شیم سلام هم نمیدیم.. من واقعا همیشه با ناباوری میگفتیم مگه میشه؟

الان میتونم بگم اره میشه واقعا هم میشه 🥺🥺 

بعد دیگه دوستی ب جایی رسیده که وقتی سعی کردم تمام این ماه ها ترمیمش کنم هی پس زده شدم و حالا ک اون منیم که دیگه تلاشی برای ترمیم دوستی نمیکنم و کشیدم کنار میان جلو..و اونجاست که باید شهامت داشته باشم دوباره وا ندم دوباره ول نکنم چون دوباره تمام این رفتارها تکرار میشه و خشمیه که میمونه و از بین نمیره.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
به نظرم 21 سالگی به بعد یه سنیه که آدم میخواد دونه دونه بره که برسه به آرزوهاش تا دیر نشده..
نمیدونم شما از کِی شروع کردین برای دویدن به سمت آرزوها و اهدافتون
سنش مهم نیست..مهم اینه به یه جایی آدم میرسه میگه..خب من یه بار زندگی میکنم..چرا همون یه بارو به بهترین شکل ممکن زندگی نکنم؟
این سئوال برای من تو ماه های اول بیست و یک سالگیم اتفاق افتاد
از این روزها و این دهه اینجا مینویسم برای خودم و برای شما اگر بخوانید..
با مهر
یک دختر بیست و شش ساله ی پاییزی:)
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان