با میم حرف زدم و فهمیدم چقدر من اشتباه میکردم و حساس شدم🥺
واقعا این آدم، درست ترین و بهترین و خفن ترین آدمی که میتونست تو زندگیم قرار بگیره و خدا چقدر منو دوست داشته که بعد اون همه روزها و ماه های سخت و تجربه های بد و به پست ادم های ناجور خوردن گفته بزار این بچه هم هم ییار طعم خوب بودن کنار ادما رو بچشه.
من کلا خیلی غر میزنم. مثلا میدونم باید فلان کار و انجام بدم و حتی میدمش، ولی حتما غرشو میزنم و خب تنها فرد نزدیک این روزهای منم میمه. ولی انقدر این ادم دیدِ نیمه پر لیوان دیدن و داره، انقدر همه چیز و سعی میکنه ساده تر کنه و از پیچیدگی و سختیش در بیاره که واقعا ساکت میشم. پارتنر خوب داشتن این جوریه که بهت قدرت مضاعف میده، اعتماد به نفس میده و شیرت میکنه بری فلان کارتو شروع کنی، ادامه بدی و یا حتی جاهایی که لازمه حقتو بگیری:)
تیر شد.اخراش تولد میم توشه. این ماه باید خرجای دیگه رو استاپ کنم..بعد دیگه این ماه واقعا باید بترکونم از نظر درس خوندن..دوره ایم که شرکت کردم شروع شده.
باید جدی و مرتب کتابخونه برم. درس بخونم.
اهداف این ماهم: فوکوس رو زبان، تولد میم، لذت بیشتری بردن از زندگیم و کمتر سخت گرفتن به خودم