آذر

امروز پوشه‌ی عکس‌های 98 و 97 و 96 و نگاه میکردم..لب‌هام که میخندید هیچ چشمام  هم قشنگ میخندید:) واقعا من بعد از کرونا، اون آدم سابق میشم؟

من امروز به این فکر کردم که چون همیشه دوستای نزدیکم آدم‌های پایه‌ای بودن هیج فقط احساس کمبود تفریح نکردم و خیلی وابسته به آدمام..حتی برای یه پیاده روی ساده هم نیاز دارم کسی همراهم باشه حالا میخوام کم کم از این کنجِ تنهایی که ده ماهه ساختم خارج شم

این هفته ارشد مدیریت ثبت نام کردم..کتابامو سفارش دادم برام بیارن..راهی رو شروع کردم که خودم تماما بهش اعتقاد دارم..آیلتس..تغییر رشته از آیتی به مدیریت..و بعد از کنکور کار برای پس انداز کردن پول و در نهایت مهاجرت..

الان که مینویسم و رو تصمیمم مصمم شدم از صفر میخوام شروع کنم..زبان از صفر..خوندن رشته جدید از صفر..و بعدش کسب و کار از صفر..

تو بیست و سه سالگی تازه فهمیدم که باید برم و برای آرزوهام بجنگم..با تمام سختی‌هاش..با تمام بالا و پاییناش..با تمام مخالفت‌ها..با تمام نشدن‌هایی که بهتون میگن..با تمام تمسخرها ..

یک بار تا تهش براش میجنگم که سه/چهار سال دیگه برگشتم به پشت سرم نگاه کردم نگم، سپیده؟ تو چیکار کردی؟

برید بجنگید برای خواسته ای که به قطعیتش رسیدید..برای خواسته‌ای که دیگه شک نیست..خواسته‌ای که فراموش نمیشه..خواسته‌ای که دیگه شده جزئی از وجودتون..این خواسترو اگر براش تلاش نکنیم بعدا فقط حسرته..

تو دلت حسرت نمونه دوست من:)

 

 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

پاییزی در دل کرونا

 

 

سلام

چیه این آدمیزاد؟ همش فشار..همش استرس..همش بدو بدو..همش کار ناتموم..همش دوراهی..همش شک..افسردگی قبل عادت.. عصبی بودن..جر و بحث..درسای ناتموم دانشگاه..کارای رو دست مونده..همش درک نشدن..همش کلاس طراحی سایت...استرس استارت سایت بابا..استرس شروع کسب و کار.. شروع آیلتس..خبر فوت..کرونا کرونا کرونا...ناراحتی..دل شکستن...هجوم فکرها و ترس‌ها تو تاریکی شب و...دلتنگی!

گاهی اوقاتم

همش خوشی..همش خیال..همش خنده...همش خواااب..همش فیلم..همش توئیتر..اینستا..حرف حرف حرف..کافی..شکلات تلخ..کنج اتاق پشت سیستم..همش گل نرگس..همش کتاب..همش پلی لیست ساند کلودم..همش پادکست‌های کتاب باز و مجتبی شکوری.. از همه مهمتر سلامتی خودم و عزیرام

اگر کرونا نبود لیست خوشی هام طویل تر میشد اما کرونا اومد زندگی من شده تو همینا..

ما گرفتیم یه بار همگی و زنده بیرون اومدیم..اما هممون کسایی رو داریم تو عزیزامون یا دورمون که دیگه نیستن..و غم انگیره..خیلی غم انگیزه...

عاقاااا..کرونا یک سال دیگه همین جوری باشه یعنی دووم میاریم؟ اصلا سبک زندگی من که 360 درجه تغییر کرده..من پارسال حتی جمعه ها هم خونه بند نبودم و کلاس بودم..روزای دیگه یا سرکار یا دانشگاه..یا تاتر یا کنسرت یا بیرون یا تولد یا سینما یا سالی یه بار با منت کشی از خانواده مسافرت مجردی..یا.. یا ..یا... اصلا علافی..اصلا چرخیدن تو میدون تجریش و امام زاده صالح و یا یه توک پا انقلاب و سوره مهر و سینما بهمن.. یا کتابخونه و قدم زدن تا پارک..متروووو و بی آرتی که آچار فرانسه زندگیم بودن..اصلا همون یه ذره حقوقمو دلم میخواست فقط خرج خوشی کنم..همون یک تومنو که از نظر همه پول خورد بود و میخواستم تا آخرش خرج خوشیام کنم و میکردم و راضی بودم.. الان سرکاری نیست..پول تو جیبیمو سعی میکنم یه جور خرج کنم کمترین خرج و داشته باشم..همش خونه..چند روز پیش تو بلک فرایدی بعد یک سال یک شومیز گرفتم یعنی قشنگ یک سال هیچی نخریدیم..غرق خوشی شدم اما از خودم پرسیدم یعنی دیگه کِی میشه بپوشمش؟

دلمون گرفت..یک سال داره میشه دوریم از اینا..از این خوشیا..

اصلا کرونا فلجم کرده هیچ جا نمیتونم برم..هر جا بخوام برم فکر میکنم گزینه آنلاینی هم داره یا نه؟ یا الان بیخیالش شم بهتر نیست؟ منی که هفت روز هفته بیرون بودم از اسفند پارسال که ویروس چند گرمی صافمون کرده رو هم رفته 20 بار شاید بیرون رفته باشم..

این روزا یا مامان، من و میخوره یا من اونو..ما هیج وقت با هم نمیساختیم الان همش تو خونه و ور دل هم..دیگه دارم دیوانه میشم..دلم میخواد برم یه جا دورِ دورِ دووور.

 

آینده برام سخت و پر از تلاش و احتمالا روشنه..اما سخته..خیلی سخت.

 

شما در چه حالین؟

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
درباره من
به نظرم 21 سالگی به بعد یه سنیه که آدم میخواد دونه دونه بره که برسه به آرزوهاش تا دیر نشده..
نمیدونم شما از کِی شروع کردین برای دویدن به سمت آرزوها و اهدافتون
سنش مهم نیست..مهم اینه به یه جایی آدم میرسه میگه..خب من یه بار زندگی میکنم..چرا همون یه بارو به بهترین شکل ممکن زندگی نکنم؟
این سئوال برای من تو ماه های اول بیست و یک سالگیم اتفاق افتاد
از این روزها و این دهه اینجا مینویسم برای خودم و برای شما اگر بخوانید..
با مهر
یک دختر بیست و شش ساله ی پاییزی:)
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان